-
یک کشیک بد!
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 18:53
دیروز دکتر د پدرم را در آورد . تکی بودم و یک بیمارستان قلب . واسه هر مریضی هم که زنگ میزدم بهش میگفت حالا خودت یه کاریش بکن . مریض بلوک کامل آوردند گفت حالا برو بخوابونش سی سی یو اوردرش رو هم بذار تا ببینیم چی میشه.... ! از صبح دیروز ساعت ۸ تا ساعت ۴ صبح امروز روی هم رفته ۱ ساعت پام به پاویون رسید . اونوقت امروز دکتر...
-
پست کشیک
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 22:48
خوابم میاد دیشب با دکتر داوود کشیک بودم . دو تا آدم بد کشیک به هم افتاده بودیم . پدرمان به در آمد ! اون که ساعت ۱:۳۰ بعد از اینکه تمام تختهای سی سی یو و بخش رو پر کردیم رفت بخوابه . من هم تا ساعت ۳:۳۰ صبح که نوبت کشیک من بود در به در تخت خالی سی سی یو بودم و یه ریز مریض اعزام میکردم این ور و اون ور ! عوضش ح توی ساعتش...
-
کلاس آموزنده !
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 01:37
دکتر الف امروز واسمون کلاس گذاشته بود . توصیه های جالبی میکرد : اگه مریض اومد با VF بهش شوک بده . 200 ژول . اگه دکتر ر پرسید چقدر شوک دادی بگو 100 ژول . بهت میگه آفرین دخترم . نگی 200 ژول دادیا ! اگه گفتی 200 میگه چرا بگو نه اشتباه کردم 100 تا دادم . مهم اینه که شوک بدی تا برگرده . فقط دکتر نفهمه با زیاد شروع کردی !
-
یاد یک ویرانی ناگوار
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 11:09
روز ٢۶ آذر وقتی وارد بیمارستان ف شدم با صحنه ای مواجه شدم که کاملا شوکه ام کرد . ساختمان قدیمی بیمارستان نسبتا خراب شده بود . حس وحشتناکی بود . یکی از خدمات که همون دور و بر میپلکید گفت دیشب تا صبح خرابش کرده اند . دور تا دور ساختمان قدیمی نگهبان گداشته بودند و موبایل هر کسی دستش بود را میگرفتند . یکیشون گفت رییس...
-
اولین کشیک قلب
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 21:57
دیروز به قلب علاقمند شدم ! صبح تازه کشیکم شروع شده بود . داشتیم توی یکی از ccu ها با دکتر داوود ( رزیدنت سال ۲ قلب ) و خانم دکتر ح ( رزیدنت سال ۱ داخلی ) راند میکردیم که یه دفعه دیدیم یه مریضو با سرعت آوردند توی ccu . مریض MI کرده بود و به همین دلیل بدون اینکه اطلاع بدن از اورژانس مستقیم آورده بودندش . ما هم جمیعا...
-
به باز باران
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 11:21
گویا هوا هم تصمیم گرفته من هر لحظه به یاد تو باشم و به یاد روزهای زیبای با هم بودنمان . جمله ای که توی جشن فارغ التحصیلی گفتی توی ذهنم تکرار میشه : « هنوز رد پای تو بر برف خاطراتم باقیست .... » اینجا داره برف میاد و من قلبم .
-
از خاطرات اعصاب
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 22:30
توی بخش نورولوژی یه مریض داشتیم که اسمش اقدس بود . خودم خوابونده بودمش . 10 روزی بستری بود . stroke in evolution بود . اول که اومده بود خیلی اوضاعش وخیم نبود ولی روز به روز بدتر میشد . همراه هاش هم ولش کرده بودند و رفته بودند . این بود که اقدس خانم به هم اتاقیهاش هی غر میزد و همه رو عاجز کرده بود . دکتر ر هم به خاطر...
-
فصل 11 : قلب
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1387 22:21
امروز اول بخش قلبم بود . افتادم با دکتر ر مدیر گروه سابق قلب که از همه نظر ترسناکه !!!!!!!!! منظم ترین آدمیه که توی دانشگاه ماست . سر ساعت 7 صبح راند رو شروع میکنه . باید ساعت 6:30 بخش باشم . اونم من که ساعت 8 به زور بیدار میشم ! تازه دکتر داوود هم رزیدنتمه . از روز اول استجرها که ازش سوال میکردن رو فرستاده سراغ من که...
-
زمان را دریاب*
شنبه 28 دیماه سال 1387 19:24
من خوب میدانم که زندگی ، یکسر ، صحنه بازی است ؛ من خوب میدانم . اما بدان که همه کس برای بازیهای حقیر آفریده نشده است . مرا به بازی کوچک شکست خوردگی مکشان . مگذار که زمان پشیمانی بیافریند . به زندگی بیندیش با میدانگاهی پهناور و نامحدود به زندگی بیندیش که میخواهد باز ، بازیگرانش را با دست خویش انتخاب کند . به روزهای پر...
-
پرستار و پزشک
شنبه 28 دیماه سال 1387 10:35
امروز خانم دکتر حرف جالبی زد : پرستارها کارشون از ما خیلی سخت تره . بیچاره ها همه اش باید بیخ دل مریض باشن . نق نقهای مریضها رو گوش بدن . به همه سازش برقصن . آخرش هم مریض از کسی که تشکر میکنه پزشکه .
-
تکیه گاه *
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 18:44
چیزی خوفناک تر از تکیه گاه نیست . ذلت ٬ رایگان ترین هدیه هر پناهیست که می توان جست . * نادر ابراهیمی
-
رزیدنت کم تجربه
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 12:09
دکتر ص استریت دانشگاه خودمون بود . حتی یکی از کشیکهاشو هم نمیداد . باباش اتندمون بود و در نتیجه پارتی آقا کلفت !حالا سال اولو باید توی بخش داخلی بدوه ! چند روز پیش توی اورژانس دیدمش . احوال کشیکشو پرسیدم . گفت دارم میمیرم . گفتم عادت نداری !!!!!! بیچاره با درد فراوانی گفت : بعد از ۳ ماه دیگه عادت کردم . دیروز از...
-
اینترن خاص !
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 11:02
از ۲ روز پیش بچه ها گیر داده اند که دکتر ( ر ) ٬ مدیر گروه بخش نورولوژی ٬ خیلی دوستم داره و فقط به من به چشم اینترنش نگاه میکنه . دیروز روتیشن بود و من میتونم یگم از شر دکتر ( ر ) عزیز خلاص شدم و افتادم با دکتر ( آ ) . بچه ها همچنان به این علاقه شدید دکتر اصرار میورزیدند و ما هم هی انکار میکردیم !!!!!! تا اینکه امروز...
-
چند خط از نادر ابراهیمی
شنبه 21 دیماه سال 1387 18:00
فرصتی برای بخشیدن ٬ فرصتی برای از یاد بردن... این مهلتی ست که از دست خواهی داد. ما ٬ فرصت های گریزنده را چون قاصدک ها به دست باد نشاندیم . ما ٬ در «خفاخانه»های ضمیر خویش چیزی را پنهان نگاه داشتیم ؛ پنهان و سرسختانه نگاه داشتیم . و روزی دانستیم ـ و تو نیز خواهی دانست ـ که زمان ٬ جاودان بودن همه چیز را نفی میکند ....
-
کد 44
جمعه 20 دیماه سال 1387 23:27
دیشب یکی رو کشتیم . ساعت ۱۱:۴۰ شب از بخش زنگ زدن که تخت ۱۵ تنفسش مشکل داره . مریض سکته مغزی (ICH ) کرده بود . انسداد مری هم داشت . از 14/10 خوابیده بود . میدونستم شرایطش اصلا خوب نیست . به بچه ها گفتم احتمالا کد داریم . رفتم بالا . مریض دیسترس شدید تنفسی داشت . تعداد تنفس 34 تا . تب 39 درجه آگزیلاری . و GCS = 4 ....
-
خدایا همیشه ممنونتم .
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 22:50
امروز فکر میکردم توی این ایام چه شانسی دارم که همه اشو کشیکم . یه بار هم نمیتونم برم مراسم . صبح دیدم یه ذره خلوته . گفتم از فرصت استفاده کنم و یه زیارت عاشورا بخونم . زیارت عاشورام که داشت تموم میشد پامو گذاشتم زمین که چشمتون روز بد نبینه . چنان دردی توی پام حس کردم که باعث شد فوری برش دارم ! یه ساعتی گذشت و من خدا...
-
یا حسین
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 21:19
یا حسین
-
کمبود امکانات
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 13:56
بعضی وقتها توی ساعتهایی که اورژانس شلوغ میشه کمبود امکانات بیداد میکنه . اورژانس ترکیده بود که یه مریض آوردند با کاهش سطح هوشیاری . آقای جوانی بود که میگفتند ناس خورده . GCS = 7 داشت . بیقرار بود . رفتم سراغ معاینه دقیقتر ! علایم حیاتی stable بود . سایز مردمکها میدریاز بود . به نور پاسخ نمیداد . رفلکسهاشو که میخواستم...
-
با پرستارها
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 18:34
توی کشیکها گاهی باید از دست بیمارها نالید گاهی پرستارها . گاهی که پرستارهای اورژانس تصمیم میگیرند که آدم رو زجر بدهند ادم باید فاتحه یه ذره آرامش رو هم بخونه . یکی از روزهای پربار نورولوژی بود که شانس یه دفعه بهم رو کرد و دکتر (ا) گفت ساعت 2 بعد از ظهر مریض اورژانس رو دیده و اردر کرده اگه آزمایشهاش نرمال بود مرخصه ....
-
یه بیمار شاد
شنبه 14 دیماه سال 1387 12:50
کشیک بودم . ساعت ۱ یکی از خنده دارترین مریضهای دوران اینترنیمو دیدم . یه خانم ۸۰ ساله که به علت چرت و پرت گفتن آورده بودندش . همراهش میگفت آلزایمر داشته ولی از دیشب اینجوری شده . خیلی خسته بودم . با بی حوصلگی تمام رفتم بالای سر مریض . هر چی میخواستم ازش سوال کنم میخندید و چرندیات تحویلم میداد . باید فوت میکرد ولی کو...
-
مشاوره بی مورد ننویس !
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 23:43
امروز تصمیم گرفتم نوشتن رو شروع کنم . من یه اینترنم . در حال حاضر بخش نورولوژی هستم . این ماه ۲ تا رزیدنت داخلی واسمون فرستادن . ۲ تا غول تشن ! هر روز هم روی اعصاب ما رژه میرن ! ما هم به هیچ وجه حاضر نیستیم زیر بار بریم . طبق معمول سر دسته شورشیها هم منم . پریروز روی تمام order های مشاوره دکتر ( ا ) error زدیم . آخه...