ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

جبر یا اختیار ؟

خیلی وقتها که به قانون اختیار و جبر فکر میکنم احساس سر درگمی دارم . نمیفهمم . تمام اتفاقاتی که از سر تصادف یا خواست خدا یا هر چیز دیگه ای میفته و روی زندگی و آینده آدم تاثیر میذاره را چی تعبیر کنم . مثلا زلزله ای که میاد و سرمایه های آدم را نابود میکنه ، یا عزیزان آدم را میگیره و روح و روان آدم را درگیر میکنه ... ترافیکی که ممکنه بهش برخورد کنی . به یه قرار مهم که تمام آینده ات در گرو اونه نرسی ... با وجودی که شرایطت مناسب نیست جایی برای دریافت شغل و یا ادامه تحصیل جلو میری و از قضا دقیقا  چون آدمی که شرایط بهتری داشته نتونسته بیاد اون موقعیت مال تو میشه ....        اینا همه نمونه هایی از اتفاقات خوب و بدیه که سزنوشتو درگیر میکنه . حالا اگه به اینها نگاه کنیم همه چیز جبره . اما اگه بگیم مسیر زندگیمونو انتخاب میکنیم و تلاشهامونو تنظیم میکنیم میشه اختیار . کدوم درسته ؟ اگه گاهی جبرهایی توی زندگی هست چرا ؟ اگه همه چیز با اختیار تعیین میشد چه فرقی میکرد ؟

بعضیها کجا زندگی میکنند !

منطقه زندگی ما شهر سردیه . امسال با وجودیکه سرمای پاییزی دیر به شهر ما آمد اما از اواسط شهریور شبها حتما باید پنجره ها را میبستیم یا اگر قرار بود بعد از ساعت ۶ یا ۷ در هوای آزاد باشیم ،چتما باید بالاپوشی اضافه میکردیم .  

دیروز توی درمانگاه مریضی داشتم که از درد پهلوی راست شاکی بود . در معاینه و شرح حال به هیچ جا نرسیده بودم . به عنوان آخرین تلاش برای یافتن علت درد پرسیدم : احیانا توی سرما نبودی ؟ سرد نشده بدنت ؟    جواب داد : دیشب فقط کولر روشن کرده بودیم ....