ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آناتومی گریز را دوست دارم . همه شخصیتهایش را . هیچ شخصیتی کامل نیست . هیچ سفید و سیاهی وجود ندارد . همه اشتباه میکنند . کسی نیست که از او در طول سریال لااقل یک لحظه بدت نیامده باشد . از مردیت که راوی داستان است گرفته تا مارک سولان که از اول با یک نقش منفی وارد داستان شد ، همه خوبیهای خاص خودشان را دارند و بدیهای خاص خودشان . راستگویی برایشان ارزش است . اما همه رازهایی دارند که برای حفاظت از این رازها دروغ هم میگویند . به وظیفه شان واقفند که کارشان نجات جان انسانهاست . به رشته شان عشق میورزند . برای انسانها ارزش قایلند . و ...
باز عشق جراحی گرفتتم !
میخوام خاطره چند تا اتفاق عجیب توی پاویون بیمارستان ف رو براتون تعریف کنم ، جالب اینجاست که این اتفاقات برای کسانی افتاده که توی بیمارستانهای دیگه از فعالترین اینترنها بودند !!!!!!!!!!
ماجرای اول :
ساعت 2 شبه . اینترنهای a ، b و c توی پاویون خوابند . تلفن زنگ میخوره . a بیدار میشه و گوشی رو بر میداره . با b کار دارند . میره بالای سر b و میگه مریض داری . b هیچ عکس العملی نشون نمیده . a میره میخوابه .
ساعت 3 شبه . صدای کوبیدن در به گوش میرسه . b بیدار میشه .یک احساس discomfort اذیتش میکنه . بلند میشه و کولر رو روشن میکنه . a و c همچنان خوابند . صدای در قطع نشده . b مجددا به خواب میره .
ساعت 3:30 شبه . صدای فریادهای مرد پشت در به گوش میرسه . c بیدار میشه . مرد میگه گوشی رو بد گذاشتید . گوشی را درست میکنه . تلفن زنگ میخوره . از اورژانسند : یک ساعت و نیمه داریم در میزنیم . ترسیدیم همتون مرده باشید !
ماجرای دوم :
ساعت 5 صبحه . اینترنهای a ، b ، c و d خوابیده اند . تلفن زنگ میخوره . a بیدار میشه . نمیدونه چرا بیدار شده . میره بالای سر b و میگه : خمیر دندون داری ؟ b : نه . a : نمیدونی c داره ؟ و میره میخوابه . و تلفن همینطور زنگ میزنه !
ماجرای سوم :
اینترنهای a ، b و c ساعت 3 خوابیده اند . ساعت 6 تلفن زنگ میزنه . a بیدار میشه . با b کار دارند . صداش میکنه و b میره پایین . متاسفانه b توی اورژانس faint میکنه !! تلفن میزنه به a که کاورم کن . a هم با خوشرویی قبول میکنه و میره با آرامش میخوابه !
حالا قضاوت با خودتونه . غذای بیمارستان ف توش چیزی بود یا فضاش ؟؟!!!!!!!
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ بر آمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
پروردگارا ! در سال جدید ما را از دشمن ، دروغ و خشکسالی دور بدار !