ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

آناتومی گریز

آناتومی گریز را دوست دارم . همه شخصیتهایش را . هیچ شخصیتی کامل نیست . هیچ سفید و سیاهی وجود ندارد . همه اشتباه میکنند . کسی نیست که از او در طول سریال لااقل یک لحظه بدت نیامده باشد . از مردیت که راوی داستان است گرفته تا مارک سولان که از اول با یک نقش منفی وارد داستان شد ، همه خوبیهای خاص خودشان را دارند و بدیهای خاص خودشان . راستگویی برایشان ارزش است . اما همه رازهایی دارند که برای حفاظت از این رازها دروغ هم میگویند . به وظیفه شان واقفند که کارشان نجات جان انسانهاست . به رشته شان عشق میورزند . برای انسانها ارزش قایلند . و ...  

باز عشق جراحی گرفتتم !

خاطرات اینترنی

میخوام خاطره چند تا اتفاق عجیب توی پاویون بیمارستان ف رو براتون تعریف کنم ، جالب اینجاست که این اتفاقات برای کسانی افتاده که توی بیمارستانهای دیگه از فعالترین اینترنها بودند !!!!!!!!!!

ماجرای اول :

ساعت 2 شبه . اینترنهای a ، b و c توی پاویون خوابند . تلفن زنگ میخوره . a بیدار میشه و گوشی رو بر میداره . با b کار دارند . میره بالای سر b و میگه مریض داری . b هیچ عکس العملی نشون نمیده . a میره میخوابه .

ساعت 3 شبه . صدای کوبیدن در به گوش میرسه . b بیدار میشه .یک احساس discomfort اذیتش میکنه . بلند میشه و کولر رو روشن میکنه . a و c همچنان خوابند . صدای در قطع نشده . b مجددا به خواب میره .

ساعت 3:30 شبه . صدای فریادهای مرد پشت در به گوش میرسه . c بیدار میشه . مرد میگه گوشی رو بد گذاشتید . گوشی را درست میکنه . تلفن زنگ میخوره . از اورژانسند : یک ساعت و نیمه داریم در میزنیم . ترسیدیم همتون مرده باشید !

ماجرای دوم :

ساعت 5 صبحه . اینترنهای a ، b ، c و d خوابیده اند . تلفن زنگ میخوره . a بیدار میشه . نمیدونه چرا بیدار شده . میره بالای سر b و میگه : خمیر دندون داری ؟  b : نه .  a : نمیدونی c داره ؟ و میره میخوابه . و تلفن همینطور زنگ میزنه !

ماجرای سوم :

اینترنهای a ، b و c ساعت 3 خوابیده اند . ساعت 6 تلفن زنگ میزنه . a بیدار میشه . با b کار دارند . صداش میکنه و b میره پایین . متاسفانه b توی اورژانس faint میکنه !! تلفن میزنه به a که کاورم کن . a هم با خوشرویی قبول میکنه و میره با آرامش میخوابه ! 

 

حالا قضاوت با خودتونه . غذای بیمارستان ف توش چیزی بود یا فضاش ؟؟!!!!!!!

بهار آمد ...

     

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید 

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

صفیر مرغ بر آمد بط شراب کجاست  

فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید 

   

    

پروردگارا ! در سال جدید ما را از دشمن ، دروغ و خشکسالی دور بدار !