ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

نفرولوژی ماه مبارک رمضان

خدایا شکرت ... 

برای اینکه به من قدرت دادی تا بتوانم به روی پاهایم بایستم .  

خدایا شکرت ... 

برای اینکه به من توانایی دادی تا آب بنوشم و از نوشیدنش لذت ببرم 

خدایا شکرت ... 

برای اینکه به من این سلامتی را دادی که زمان نیازم به آب ، آن را درک کنم  

خدایا شکرت ... 

برای اینکه سالمم ، کلیه هایم توانایی دفع آب دارند و توانایی تصفیه خونم را 

خدایا شکرت ... 

برای اینکه به من اراده و توانایی دادی تا بتوانم برای عبادت تو ، در مقابل نیازهای طبیعی ام بایستم  

خدایا شکرت ... 

برای اینکه به لطف تو با وجود ننوشیدن آب در این روزهای گرم ، ATN نمیکنم

خدایا شکرت ... 

برای اینکه تو خدایی

چراغ موشی

۲۹ ساله است . heavy smoker است . یکی دو تا دندان سالم در دهانش دارد ! میگویند داشته لیسانس میگرفته ولی سال دوم دانشگاه درسش را رها کرده . مدتی در بیمارستان روانی بستری بوده . بیکار است .  با عمه خانم مشورت کرده . گفته : میدهندش به من ؟ عمه خانم گفته اند : نه... میخواهد تخصص بگیرد . گفته : تخصص برای چی ؟ ماهی دو سه میلیون میگیره بسه . با هم زندگی میکنیم ! 

خلاصه همه را برق میگیرد ....

؟؟؟؟؟

وقتی تنبلی و حوصله درس خوندن نداری ... 

وقتی مهمان گر و گر میاد خونه و همه مشتاق دیدنت هستند ... 

وقتی همه از فامیل و دوست و آشنا گرفته تا کارگر قدیمی و جدید مریض میشن و تو بهترین دکتر مجانی موجودی ... 

وقتی اونقدر خوابتو دوست داری که اگه یه روز خوابت کم بشه مغزت هم کار نمیکنه ... 

وقتی از برنامه درسیت در حد تیم ملی عقبی ، چه برسه به برنامه موسسات فعال در این زمینه ... 

چی میتونه وادارت کنه امیدتو حفظ کنی ؟ آخه با چه امیدی .... ؟ 

   

 فردا نوشت  

 امروز جمله قشنگی از تلویزیون شنیدم :  

  ساعت اختراع عجیبیست . با هر ثانیه اش نبودنت را چون پتکی بر سرم میکوبد ...

کارهای مردانه

یه مطلبی خوندم از یه نفر که خیلی خوشحال بود برای اولین بار یه کار مردانه انجام داده . رفته بود مکانیکی ماشینشو داده بود برای تعمیر . به خودم و اون تغییراتی که توی چند سال گذشته داشتم فکر کردم . از دانشگاه توی شهر غریب ، اسباب کشی های سریع السیر ، تعمیرات کولر ، برق ، لوله آب ، شوفاژ و ...  گرفته تا گذراندن طرح توی یه روستای دور افتاده و سرو کله زدن با ۱۲۰۰۰ نفر آدمی که سه چهارمشون زبان نفهم بودند . 

ما مدتهاست واسه خودمون مردی شدیم ...

درس

           

  

هر کار میکنم تنبلی نمیذاره درس بخونم . از خودم شاکی شدم دیگه . نمیتونم بشینم سر درس . تمرکز ندارم . در نتیجه اصلا پیش نمیرم . یعنی میشه راه بیفتم ؟