ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دو همکار جدید دارم که برایم جالبند .
آقای دکتر پ :
روز اول مرا ترساندند از همکاری با او . گفتند ناامیدت میکنه از کشیک . منفی فکر میکنه . میناله همیشه . منفی بافه و ...
روزی که با او کشیک داشتم آماده هر گونه اتفاقی بودم . هر برخورد ناراحت کننده ای . دیر آمد . اما با وجود دیر آمدنش رفتارش به دلم نشست . صحبتهایش با شیطنت همراه بود . احساس نمیکردی از تو بزرگتر است . و حتی لطفهایی به من کرد که هیچ یک از همکاران نکرده بودند . از هم کشیک بودن با او لذت بردم .
خانم دکتر س :
در برخورد اول خیلی گرم بود . فوق العاده ملایم و مظلوم به نظر میرسید . تعریفش را زیاد شنیده بودم . توی دومین کشیک به حدی زرنگی کرد که حالم بد شد . انقدر سرم با ملایمت کلاه میگذاشت که باور نمیکردم . فقط به این فکر کردم که خدا را شکر که کشیکهایم رو به اتمام است . وگرنه درمانگاه برایم خیلی به صرفه تر است .
هیچوقت نتوانسته ام بدجنس باشم . همیشه تمام سعی ام را کرده ام که برای اطرافیانم بهترین ها را فراهم کنم . چه یار نزدیک باشند و چه غریبه ای که یک بار در خیابان میبینم . برایم دورویی ها و سواستفاده ها دور از انتظار است . شاید یک جاهایی ایراد هم دارم که سعی میکنم با همه ، حتی آنهایی که ناراحتم میکنند با احترام برخورد کنم . خیلی وقتها خیال میکنند احمقم و نمیفهمم . اما ایراد بیشتر از تربیتی است که از کودکی شده ام : «خانم بودن و با شخصیت بودن مهم است . همیشه یادت باشد که هستی .... » اما یک وقتهایی این خانم بودن بد حرصم را در می آورد ... بد ...