ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

خدایا همیشه ممنونتم .

امروز فکر میکردم توی این ایام چه شانسی دارم که همه اشو کشیکم . یه بار هم نمیتونم برم مراسم . صبح دیدم یه ذره خلوته . گفتم از فرصت استفاده کنم و یه زیارت عاشورا بخونم . زیارت عاشورام که داشت تموم میشد پامو گذاشتم زمین که چشمتون روز بد نبینه . چنان دردی توی پام حس کردم که باعث شد فوری برش دارم !  

یه ساعتی گذشت و من خدا رو شکر میکردم که توی این فاصله مریض واسم نیومده . آخه با این پا چطور میرفتم سر مریض ؟!    یه دفعه تلفن رنگ زد . من لی لی کنان رفتم و خدا خدا میکردم که منو نخوان . یه صدای نا آشنا از بخش ارتوپدی بود که گفت یکی از بیمارهای ترخیصیشون سر گیجه داره . ازم خواست که برم ببینمش .   بخش ارتوپدی توی این بیمارستان اینترن ندارند . صدای بچه ها در اومد که "بگو نه . به تو چه ؟"  نمیدونم چی شد که دلم سوخت واسه مریض . اینا که اینترن نداشتند . کی مریضو میدید ؟    گفتم میام . اصلا یادم هم نبود که پامو از درد روی زمین هم نگذاشته ام ! گوشیو گذاشتم . پامو که روی زمین گذاشتم دیدم حتی یه ذره هم درد نداره .   موندم توی حکمت این بهبود ناگهانی . خدا خیلی بزرگه نه ؟ با چه سرعتی رفتم این نور چشمی خدا رو ببینم .   

 

                        

 خدایا چقدر بنده هاتو دوست داری . خدایا چقدر شرمنده اتم که این همه نافرمانی کرده ام . خدایا ببخشم .  

 

 السلام علی الحسین  

  

 و علی علی بن الحسین    

 

 و علی اولاد الحسین  

   

 و علی اصحاب الحسین  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
باز باران پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:56 ب.ظ http://www.baazbaaraan.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی بود.خوشمان امد.خانم دکتر مریض ارتوپدی را چی کارکردی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد