ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
توی کشیکها گاهی باید از دست بیمارها نالید گاهی پرستارها . گاهی که پرستارهای اورژانس تصمیم میگیرند که آدم رو زجر بدهند ادم باید فاتحه یه ذره آرامش رو هم بخونه . یکی از روزهای پربار نورولوژی بود که شانس یه دفعه بهم رو کرد و دکتر (ا) گفت ساعت 2 بعد از ظهر مریض اورژانس رو دیده و اردر کرده اگه آزمایشهاش نرمال بود مرخصه . دیگه نمیخواد من برم اورژانس . من هم خوشحال ساعت دو و نیم رفتم اورژانس که آزمایش مریض اومده ؟ گفتند نه . گفتم اگه اومد نرمال بود صدام نکنید . میرم بخوابم . گفتند چششم ! چشمتون روز بد نبینه ! چشمام تازه گرم شده بود که تلفن پاویون زنگ زد : إ خانم دکتر خواب بودید ؟ _ بفرمایید ؟ چی شده ؟ _مریض آزمایشهاش اومده . _خوب چی داره ؟ _ هموگلوبینش 12 است .إإإإإإإإإإإإ بقیه اش هم نرماله . و این وسط صدای یکی دیگه از پرستارها میومد که : گفتم زنگ نزن خوابه !
حالا این ماجرا مال اورژانس بود . همون شب ساعت 5 از بخش زنگ زدند که سرم مانیتول واسه مریض 500 سی سی گذاشتید همه اشو بگیره ؟ جالبه که این اردر رو ساعت 6 بعد از ظهر گذاشته بودم !
حالا شما بگید . ما با این پرستارهای مهربون چی کار کنیم ؟!!
خوش به حالت خانم دکتر که تنها دغدغه ات پرستارهان .