ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

کمبود امکانات

بعضی وقتها توی ساعتهایی که اورژانس شلوغ میشه کمبود امکانات بیداد میکنه . اورژانس ترکیده بود که یه مریض آوردند با کاهش سطح هوشیاری . آقای جوانی بود که میگفتند ناس خورده . GCS = 7 داشت . بیقرار بود . رفتم سراغ معاینه دقیقتر ! علایم حیاتی stable بود . سایز مردمکها میدریاز بود . به نور پاسخ نمیداد . رفلکسهاشو که میخواستم بگیرم دیدم چکش رفلکس نیست . یه کم دنبالش گشتم اما پیدا نشد که نشد . مونده بودم چی کار کنم . دیدم ذیغ وقته و نمیشه معطل کرد . یه دفعه فکری به ذهنم رسید . خوشحال دست به کار شدم . با کمال خونسردی پای مریضو توی بغلم گرفتم و با کناره داخلی دستم محکم به زانوش ضربه زدم . اون یکی پاش و دستهاش هم به همین ترتیب . رفلکسهاش سریع بود . داشتم نتم رو میگذاشتم که متوجه نگاههای متعجب همراهان بیمار شدم . تازه اون وقت بود که فهمیدم چه روش مبتکرانه ای به کار برده ام !!!  

 

پ.ن : ناس ماده ایه که از ترکیبات آهک درست میشه . افغانیها زیر زبونشون میگذارند تا خود بخود جذب شه . راستش ترکیب دقیقشو خودم هم نمیدونم !!!!!!! 

 

            

نظرات 2 + ارسال نظر
یک دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:01 ب.ظ http://no-1.blogsky.com

واقعا خسته نباشید !
در مورد ناس هم که چیزی نفهمیدم !

expire سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 05:16 ب.ظ http://http://deltangiha.blogsky.com/

سلام خوشحالم که باهات آشنا شدم
من پارسال درسمو تموم کردم الانم طرحم
یادش به خیر
من معمولا ار لبه گوشیم برای رفلکس استفاده میکردم...
البته روش تو مبتکرانه تر بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد