ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

خوش شانس به این میگن !

وقتی استاجر بودیم معروف بودم . یادمه روزهایی که عصرش کلاس داشتیم ، بچه ها ، اعم از دختر و پسر یکی یکی میومدند و ازم میپرسیدند که عصر میرم کلاس یا نه . اگه میرفتم حضور غیاب نمیشد ولی اگه غیبت میکردم صد در صد هر کسی که غایب بود غیبت میخورد . این بود که همه با توجه به تصمیم من برای عصر تصمیم میگرفتند . به بیان دیگه یا جای من بود یا جای کسانی که میخواستند جیم بزنند !!!  

این بد شانسی هنوز هم با منه . طرحم پزشک خانواده ۳۰ روزه است با مرخصی دو روز و نیم در ماه . این مرخصی برای ما که خانه مان از محل طرح کلی فاصله داره اصلا کفاف نمیده . اینه که همه کسانی که اونجا هستند کارهای درمانگاه و خانه های بهداشت را فشرده انجام میدهند که بیشتر از مرخصیشون جیم بزنند و کسی هم نمیفهمه . هر وقت که ش ( پزشک همکارم ) نیست هیچ اثری از مسوولان شبکه هم نیست . وقتی که من میرم مرخصی حتما یک خبرهایی میشه . چهار شنبه ۱۲ آبان از محل طرح خارج شدم . جمعه شب یکی از مسوولین شبکه باهام تماس گرفت : شما دو نفرتون هستید ؟ براش توضیح دادم که با ۲ روز مرخصی برای یک هفته از روستا خارج شدم !!!! آدم خوبیه و پایه خلافهامونه . چیزی نگفت .  روز شنبه رییس شبکه زنگ زد که داره میاد روستا ! گفتم : تشریف بیارید اما من نیستم ! روز دوشنبه معاون شبکه زنگ زد که : مرخصی نیستید که ؟ درمانگاه شهری پزشک نداره میخواهیم کمکی بفرستیم ! امروز هم از حراست استان برای سرکشی رفته اند درمانگاه !  

تازه دو هفته پیش ش رفته بود خانه ، طوفان شدیدی اتفاق افتاد و تمام تلفنها قطع شد . از شبکه هر چی به موبایل من زنگ زده بودند میگفت خاموش است . به ش زنگ زده بودند و اعتراض که خانم دکتر چرا خاموش کرده ؟ کجاست ؟!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید احمدی سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://hamidahmadi.blogsky.com/

تا الان فکر میکردم فقط خودم بد شانسم دکتر

آخرشم !!!

جوراب پاره و انگشت ازاد پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ق.ظ

ای خدااااااا تو که از منم بدتری دختر !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد