ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

طلاق: معضل یا راه حل ؟

این مدت با موارد زیادی از طلاق مواجه شدم . زوجهایی که هیچ وقت تصورش رو نمیکردم از هم جدا شده بودند . اوایل فکر میکردم اونهایی که سنتی ازدواج میکنند با هم مشکل بیشتری دارند . الان میبینم این مشکل بین اونهایی که حتی سالها با هم دوست بوده اند شایعتره . با کسانی روبرو شدم که بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک با وجود چند بچه بی گناه جدایی رو انتخاب کردند . فکر میکنید چی باعث این جداییها میشه ؟ خودخواهی ما آدمهاست یا تحمل و صبر کممون ؟ آیا نسل قدیم که بخاطر آبرو ، بچه ها و یا هزار و یک دلیل دیگه کنار هم میموندند کارشون درست بود یا نسل ما که تا دری به تخته میخوره تصمیم به جدایی میگیریم ؟ اون فداکاریهای نسل قدیم درست بود یا تلاش نسل امروز برای آسودگی بیشتر ؟ نسل قدیم احمق بودند که برای حفظ آشیانه اشون تلاش میکردند ؟ آیا لازم بود که با وجود ناراحتیهاشون از زندگی مشترک بهش ادامه بدن ؟ سلامت روحشون ارزش جدایی رو نداشت ؟ یا اینکه اونها بهتر از ما درک کرده بودند که روحشون از دست و پنجه نرم کردن با مشکلاته که پرورش پیدا میکنه ؟ کدوم درسته ؟ طلاق یا تلاش برای تداوم زندگی مشترک ؟ و یا فقط تحمل ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
سپیده سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:02 ب.ظ http://gomshodedarkhial.blogsky.com

به نظر من نه به این شوری شور نه به اون بی نمکی!
نه تحمل هر شرایطی٬ نه تا دری به تخته خورد جدا شدن. لزوما بعد جدایی وضع بهتری انتظار آدم رو نمی‌کشه.
در کل موافقم با این جمله که قبل ازدواج تا می‌شه باید چشم‌ها رو باز کرد و بعدش تا می‌شه بست...

کاش ما عاقل باشیم....

برج شیشه (اراک) سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ http://arak-borjeshishe.mihanblog.com/

برای من و تو، به نام شهرمان، برج شیشه وبلاگی برای اراکی ها

برج شیشه تو را صدا می زند حوالی خیابان ادبجو « برج شیشه» ای بود که همسو با ذهن و دل مردمان، طبیعت آدمی را باز می نمایاند که اگر من اینجا به دنیا آمده ام و زندگی می کنم طبیعتاً به آن عشق می ورزم و شهرم را بخشی از خودم می دانم. آباد و خرابش فرقی نمی کند، هرچه مشکلاتش بیشتر، مصائب و مسئولیت من هم سنگینتر. نه که به زبان آورم که بدیهی تر از آن بود که مسأله ذهنم شود و نیازی به واگویی احساس کنم. اما نمی دانم چگونه با رفتن برج شیشه طبیعت این مردمان نیز دیگرگونه شد. گویی پیش از این هیچوقت اینجا را ندیده بودند. چنان که غریبه ای عامدانه بر تمایز خویش از جایی که بر آن پا نهاده اصرار می ورزد و بر بخت خویش نفرین می فرستد که از بد حادثه اینجا گرفتار آمده است. و اینچنین بود که این بدیهی ترین و آدمیزادی ترین احساس به وطنم، شهرم و خودم نیاز به توضیح پیدا کرد که برادر! هیچ طبع سلیمی خود زنی نمی کند، از توهین و تحقیر بر می آشوبد، از سر درد دست به خودکشی نمی زند... همشهری عزیز! برج شیشه ای نو ساخته ایم تا بنایی را که به این شهر بدهکاریم، از دل ویرانه ها بیرون کشیم. بنایی که نماد و نشانِ در ـ جهان ـ بودنمان بود، امروز تورا صدا می زند. برج شیشه تو را صدا می زند...

علی سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:37 ب.ظ http://medicineman.persianblog.ir

اونچه مهمه من فکر می کنم این باشه که انسان ها به شعور کافی در زمینه تشکیل زندگی رسیده باشند. بدونند از زندگی خودشون و آیندشون چی میخوان. فقط عاطفه و غریزه رو ملاک قرار ندند. این فهم و شعور به درس خوندن هم الزاما ربط نداره. اینم قبول ندارم زندگی رو با بدبختی ادامه بدن برای حفظ آبرو و نه اونم که با کوچیکترین مشکلی تمومش کنند
چقده نوشتم :D

بحث گسترده بود !!!!
ممنون از نظرت .

پزشک 78 چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ق.ظ http://78med.wordpress.com

مشکل امروزه اینه که فردگرایی و بی قیدی مد شده...خیلی ها فکر میکنند هر قید و وابستگی یه جور حماقتهحتی به زندگی مشترک

نسل جدید راهنماهای خوبی هم ندارند و اگه هم داشته باشند مثل قدیمیا زیاد اهل مشورت و پند گرفتن نیستن.اصلا نصیحت کردن و نصیحت گرفتن یه ضدارزش شده الان! یعنی فرق نصیحت و اطاعت کورکورانه رو نمی فهمند بعضا!

قدیمیا هم خیلی چیزها رو زیر خیلی چیزها له میکردندو حقوق خانمها پامال میشد بعضا. خانمهای امروزی اکثرا از اون ور بوم می افتند

دکتر پرتقالی جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

من هم طلاقهای زیادی مخصوصا؛ توی پزشکا دیدم به نظرم مشکل اکثر مواقع توی انتخاب غلط اوله اما گاهی هم به مهارتهای ناقص آدمها برمی گرده و درست زمانی به زندگی پرتاب میشن که نمی دونن چه باید بکنن، راستش من با نفس طلاق مخالف نیستم اما از پرتوقع بودن آدمهای اطرافم که به اینجا می رسن واقعا؛ متاسفم شاید نقش تحریک آمیز خانواده ها و مسائل مادی هم حائز اهمیت باشه اما در هر حال طلاق راه حل اورژانسیه و باید برای انجامش همه راهها بررسی بشه

ژاندارک جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ http://parastooyemohajer.blogfa.com

من یکی به شخصه به تفاهم نرسیدم طلاق میگیرم خودمو آزاد میکنم! ۴ روز میخوایم زندگی کنیم اونم با سیاست و مراقب کانون خانواده بودن؟! بی خیال بابا! :دی

رز سفید دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.nicewhiteroses.blogfa.com

با اینکه باید سریع dc بشم دلم نیومد نگم: وبلاگت حس جالبی ایجاد می کنه

برج شیشه دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:18 ب.ظ http://arak-borjeshishe.mihanblog.com/

برای من و تو، به نام شهرمان، برج شیشه وبلاگی برای اراکی ها
به روز شدیم با موضوع:
پاسخ به سیامک

مریم چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:49 ق.ظ http://www.salvia77.blogfa.com

واقعا نمیشه در مورد مبحث طلاق به درستی اظهار نظر کرد..........پس بهتره به چیزهای قشنگ تر فکر کرد!!

باران پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 ب.ظ http://baranbanoo.persianblog.ir

چرا آپدیت نمی کنی؟

چشم ! به زودی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد