ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نمیدونم جدیدا حساس شدم یا همیشه بوده ام . کوچکترین چیزی باعث میشه دلم به درد بیاد و غصه توی قلبم بنشینه . حتی یک بحث کوچک کاری . از همه بدتر وقتی هست که دلم نمیخواد با وجود ناراحتی ام از طرف مقابل ، دلش را بشکونم یا ناراحتش کنم . ذهنم درگیر میشه . حتی جاهایی که میدونم حق با منه ، پیش میاد که تماس بگیرم و عذرخواهی کنم . انگار اینکه برای خودم و دفاع از حقم ، حق قائل باشم برام سخته ...
فکر میکنم یه قسمتش اشتباهه . اینکه ناراحتی لحظه ایت روی عملکردت اثر بگذاره . توی شرایط سخت خوب و منطقی تصمیم میگیرم اما وقتی اعصابم به هم میریزه روی کارکردم اثر منفی میگذاره . به هر حال باید یاد بگیرم که گاهی خودخواه باشم . جایی که لازمه حق خودم را بر خواسته دیگران مقدم بدونم .
آخر پدر و مادر عزیز ! خانم بودن و مرد صفتی همزمان چه سودی داشت که به ما آموزشش دادید ؟؟؟؟
سلام دوست عزیز از وبلاگت دیدن کردم . خوشحال میشم به سایت ما هم سری بزنی . میتونی توی انجمن ها شرکت کنی و کارت شارژ رایگان بگیری . بخش جوایز سایت رو نگاه کن . بیای ضرر نمیکنی . منتظریم Denapatogh.com
مثل اینکه موضوع خیلی جدیه ! الآن سه پست متوالیه که داری راجع به این موضوع می نویسی . من جات باشم کلا اخلاق و سبک فکریم رو عوض می کنم . این رفتار انسان منشانه مال جوامع متمدنه . نه واسه جامعه جنگل وار ما . حالا خود دانی . ولی من به شخصه ترجیح میدم بخورم به جای اینکه خورده بشم . به قول یارو گفتنی :
اینجا جنگله ، بخور تا خورده نشی / اینجا نصف عقده ین ، نصف وحشی ...
موضوع ها مشابه هستند اما case ها متفاوتند !!!
ترجیح میدم انسان بودنم را حفظ کنم . هرچند به ظاهر خورده بشم . لااقل یه وجدان راحت دارم ...
گاهی دلم برای کودک درونم که یه دختربا تمام صفات دخترونه است تنگ میشه ! گاهی احساس قاتلی رو دارم که بالای سر مقتول محبوبش ایستاده و هم اونو کشته و هم نگرانشه و ناراحته برای از دست دادنش!!!
دیوانه کننده ست!
فکر میکنم از اول کودک درونم پسر بوده ! به قول مسعود شست چی : من اشتباهی بودم !
احساس میکنم مواقعی که از حقم دفاع نمیکنم خیال میکنند احمقم ! وقتی هم که طاقت نمی آورم و تند میشوم عذاب وجدان میگیرم که نکنه ناراحت کردم طرف مقابل را ...
(اگر پسر بودم از اون پسرهایی میشدم که الگوشون شوالیه های قهرمان یا سوپرمن هست ! )
منم نگفتم همه رو بخور ! به قول معروف اگه گرگ نمیشی ، گوسفند هم نباش ...
باید اشتهام را تنظیم کنم !!! دارم کم کم یاد میگیرم که حقم را محترم بدونم . کم کم بعد از عمری !!
اگه میخوای یه دعوای جدی با خانوادت راه بندازی من هم پایه ام که اصلا خانواده هامونه یه جا جم کنیم و این درد مشترک رو آوار کنیم رو سرشون آخه این تربیت بود ؟....
موافقم 100% ! آخه کم دردی نیست والا !
فکر کنم قبلا هم یه بار اینجا نوشتم که بعضی وقتا این تظاهر به خانم بودن در حالیکه دلمون نمی خواد ، چقدر حرص ادمو در میاره !!!!
خیلی زیاااد !!!
رکی تحویل نمیگیری نظرای منو اکسپت نمیکنی.باشه ما همه جوره دوست داریم!
من که تاییدت میکنم دختر ... همه جوره اکسپت شده اید شما !
دقیقا مشکل مشابه من دارم....دلم زود میسوزه....اعصاب قهر بودن ندارم..ولی راست میگی این طوری انگار ادم از حق خودش میگذره....من بارها از حقم میگذرم تا حایی که منفجر میشم!و برای همیشه کات میکنم میرم...
باز خوبه که میتونی کات کنی بری ! من که حتی منفجر هم بشم ، باز هم خودم قدم جلو میگذارم واسه رفع کدورت ...! البته الان دارم روی خودم کار میکنم که قدرت خواستن حقم را پیدا کنم . همیشه که نباید فقط برای حق دیگران تلاش کرد .. !!؟
ترجیحا دلم میخواد ریست شم و به تنظیمات کارخونه برگردم .
موافقم !
فکر می کنم مواقعی که به آدم ها خیلی خوبی می کنم و برعکس بازخورد مناسبی نمی گیرم و بیشتر بدی می بینم این حس رو بیدا می کنم.
به ما هم که مردیم، طوری آموزش دادند که خیلی مرد باشیم، من هم ناراضیم...
دقیقا همینطوره که میگین .
چه عجب ! از این ورا ؟!