ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین

 

   

از جلوی در ورزشگاه رد میشوم . نگاهم می افتد به سوپری رو به روی ورزشگاه . وسوسه میشوم بروم و لواشک بخرم . مثل قدیمها . توی سوپری خانم مسنی نشسته . لواشکها را که برایم می آورد ، از آقای مسنی میپرسم که قدیمها توی این مغازه مینشست : دبیرستانی بودیم . می آمدیم برای ورزش اینجا . همیشه ازشون لواشک میخریدیم .  میگوید : خدا رحمتش کنه . هفت هشت سالی میشه که عمرش را داده به شما .  

دلم میگیرد . حساب میکنم ، از ان خاطرات روشن ۱۳ ۱۲ سال گذشته .  

پیر شدیم .

نظرات 11 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://drsara.blogfa.com

آخی
خدا رحمتش کنه

دکتر نفیس سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:10 ب.ظ

عجب جویی پیدا کردی برای نشست لبش و گذر عمر دیدن !

جوییه واسه خودش !

نوشین سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

عزییییزم...یادم رفته بود لواشک دوست داری!!!!الان یکدفعه رفتم تو خاطرات قدیم!یادش به خیر....منم باهات موافقم عمر مثل برق داره میگدره وتقریبا ما غافلیم ازاین سرعت...فقط گاهی چنین خبرهایی یادمون میاره که عمرخاطراتمون کم کم داره زیادمیشه...!

ممول چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.dejapense.blogfa.com

منم لفاشک میخواااااااااااااااااااااااااااااااااااام

سارا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ب.ظ http://drsara.blogfa.com

من عاشق این عکسایی هستم که رو به دریا یا رودخونه میشنین و پشت به عکاسن
چه عکس قشنگی واسه پستت گذاشتی رکسانا جان

ممنونم

مهدی سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ http://shabahang-maah.blogfa.com/

از آن قدیمها ۱۲ ۱۳ سالی پیر شدیم ای دوست
آره
چقدر زود گذشت
اون لواشکا و ...
وااااااااااااااااااااااااااااای
چقدر دلم هوای اون کوچه پس کوچه های قدیم و ....
منو بردی به ..... مهم نیست
....

نوشا سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ http://drnusha.persianblog.ir

آخی...چه حس بدی به ادم دست میده...آدم آرزو میکنه کاش هیچوقت نمیرفت دنبال خاطراتش!

(✿◠‿◠)(◕‿◕) چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ق.ظ http://artanasim.blogfa.com

آره ه ه ه ه !!!!!!

خیلی پیر شدیم !!!!

سلام خانومی

خوشحال میشم به منم سر بزنی

بووووووووووس

مهدی پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://shabahang-maah.blogfa.com/

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
شاخه ماه فرو ریخته در آب
...

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
....

بی تو اما به چه حــــــــــــــــــــــــالی من از آن کوچه گذشتم

میثم سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ب.ظ

حس میکنم از پشت یواش یواش برم پشت سر این دختر خانم یهو داد بزنم : ووووووووووووووووووووووووووهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!
پ ن 1 : با سر میفته تو رودخونه؟!
پ ن2 : برمیگرده یه سیلی محکم میخوابونه تو گوشم؟!!
پ ن 3 : همون جا انالله و انا الیه راجعون میشه؟!
پ ن 4 : بر میگرده یه نگاه عاقل اندر سفیه میکنه و میذاره میره؟؟!!

میثم چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ب.ظ

چرا لب جوی بشینیم؟؟!!! کافیه یه نگاه به آلبوم عکیس بندازی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد