ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

ایراندخت

دختری از ایران زمینم ، در پی بهبود آدمی ...

باز دور هم جمع شدیم

دیشب یه sms از کبری رسید که کجایی ؟ چی کار میکنی ؟ گفتم بیمارستانم . کشیک میدم ! تو چی ؟ گفت :خونه ام . استراحت میکنم ! من به این حال در اومدم !امروز هم همدیگه رو دیدیم . بسی شاد گشتیم ! الان هم پیش منه !انقدر خوش میگذره !!!!! 

پنجشنبه شب با سمیه و شوهرش رفتیم سینما .  دیر شده بود و ماشین بنزین هم نداشت . با کلی سلام و صلوات خودمون رو به هر ۴ چنگول فیلم رسوندیم !dance3.gif 

 فیلم زیاد جالب نبود . بعد هم رفتیم پارک . خوب بود . فقط ما سه تا بودیم ! سمیه هنوز واسه تعیین جنسیت نی نیش نرفته . من میگم پسره !  شوهرش میگه : اولها فکر میکردم پسره اما حالا گیج شدم !!!!!!! 

دکتر م فرموده اند که میخواهند امتحان بگیرند .   ما هم که درس خوان ! در به در دنبال اینیم که ثابت کنیم معلوماتمون بر کسی پوشیده نیست و احتیاج به امتحان نداریم .    یعنی موفق میشیم ؟

باز هم وقت ندارم . بر میگردم !  

 

برگشتم به آسیه یه چیزی بگم : 

تو که ادعای فرهنگ و شعور داری ، چرا به وبلاگ ماها سر میزنی ؟ این فحش هایی که میدی نشون میده چقدر با فرهنگ و با کلاسی . آدمها با کلامشونه که درونشون رو نشون میدن و تو نشون دادی . کسی برای حرفهای تو ارزشی قائل نیست . هر قدر میخوای توی وبلاگ همه سرک بکش . امیدوارم لااقل تخلیه روانی شی . 

نظرات 10 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ

ما که می خواستیم زمان امتحانو تغییر بدیم راحت بودیم. کلهم 5 نفر توی یه کلاس بودیم که استادو می پیچوندیم. می گفتیم، می خواین تست کنید چقدر آماده ایم، خب ما بهتون می گیم، هنوز آماده نیستیم. عقب بندازید. ;))

البته تعداد که زیاد می شه، هماهنگی سخته و از سویی استادها هم می خوان بگن، تعیین کننده اونا هستند، نه دانشجوها ولی تو تعداد کم، یه رابطه دوستی و نزدیکی بین استاد و دانشجو ایجاد می شه که این وقتها به درد می خوره ;)

ما هم ۴ نفریم !

دکتر فریاد یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ب.ظ

۱..روزای پایانی سال بهت خوش بگذره.....
۲..سینمای ایران با این فیلمایی که میسازه به شعور تماشاگراش توهین می کنه...
۳..دلم واسه تاب سواری بی غل و غش تنگه..خوش به حالت
۴..بخونی نخونی فرقی نداره....چشم تمام شد.
۵..لطفا دیگه به این آسیه توجه نکن...این عقده حقارت داره.... و با این توجه ما ارضا می شه....
۶..سبد پر از گلهای اطلسی تقدیم همکار عزیزم..

ممنون دوست خوبم .

روانپزشک نیمه دیوانه دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:05 ب.ظ

عجب!!!خوش بگذره.اسیه هم بیخیالش بشین!

مرسی .... چشم !

باران دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ http://baranbanoo.persianblog.ir

یادش بخیر...من و دوستام هم توی دانشگاه ۴ تا بودیم بهمون می گفتن ۴ هژیر!‌:)

عیدت پیشاپیش مبارک

مرسی

دکتر نفیس سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

راه حلش شیرینی دادن به رزیدنتاس . من اتو جراحی متحان کردم.رفتن قسم و آیه که اینا تک اند توی این دنیا! استادهم امتحانو کاملا فرمالیته گرفت!
(اومدم بهش بگم گیرم پدر تو بود فاضل ...دیدم ولش کنم علافه خیلی!)
راستی لینکیدمتون

فعلا هنوز درگیریم .... محتاجیم به دعای شما دوستان .

سپیده سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:31 ب.ظ http://gomshodedarkhial.blogsky.com

عجب! خوش می‌گذره دیگه پس؟! ؛)

غم و شادی جهان در گذر است....

متوتروکسات چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.doctormtx.blogfa.com/

عیدت مبارک.

پزشک78 چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:50 ق.ظ http://78med.persianblog.ir

عید مبارک

امیدورام روزهای خوبی داشته باشی

ممنونم . همچنین شما

ارسلان شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ق.ظ http://www.arsalanb.wordpress.com

سال نو مبارک .

دکتر فریاد پنج‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:46 ب.ظ

راستی قالب وبلاگمو عوض کردم........
همینطور آهنگشو...نظرت چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد